به گزارش همدان پرس؛ زیر پستهای روزمره، از مباحث علمی گرفته تا مسائل فرهنگی و سیاسی، شاهد رفتاری هستیم که نه تنها خالی از گفتوگوی سازنده است، بلکه گاه واجد خشونتیست که در هیچ چارچوبی از ادب و احترام نمیگنجد.
نکته قابل تأمل آنکه این الگوهای رفتاری، محدود به گروههای فاقد تحصیلات رسمی یا ناآشنا با آداب اجتماعی نیست. بلکه در موارد زیادی، واکنشهای تند و طردکننده از سوی کسانی صادر میشود که تحصیلات دانشگاهی دارند و در حوزههای مختلف علمی و فرهنگی فعالیت میکنند. این تقابلها، اغلب با لحنی مطلقگرا، همراه با نوعی حقبهجانب بودن و نفی کامل نظر مقابل بیان میشوند.
یکی از عوامل بنیادین در شکلگیری این وضعیت، پدیدهایست که میتوان آن را «توهم دانایی» نامید؛ حالتی که در آن فرد، به پشتوانه مدرک تحصیلی یا تجربه تخصصی، خود را مالک حقیقت میپندارد و هر دیدگاه متفاوتی را یا ناآگاهانه تلقی میکند یا مغرضانه. این ذهنیت، در عین آنکه ظاهری علمی دارد، در بنیان خود ضدعلمیست؛ چرا که گفتوگو و اصلاحپذیری، نیازمند فروتنی شناختی و پذیرش محدودیتهای دانایی فردیست.
در کنار این، ساختار خاص ارتباطات مجازی نیز به شدت در تشدید این الگوها مؤثر است. نبود لحن، چهره، و بافت اجتماعی گفتوگو باعث شده تعاملهای مجازی از مسئولیت عاطفی و اخلاقی تهی شود. کاربران، اغلب با نامهای مستعار و بدون مواجهه چهرهبهچهره، به راحتی قضاوت میکنند، میرانند، و گاه بیهیچ ملاحظهای، دیگران را تحقیر میکنند.
پلتفرمهای دیجیتال، با تقویت الگوریتمهای همفکرگزین، حبابهایی از باورهای تأییدشده میسازند که خروج از آنها دشوار و مواجهه با دیدگاههای دیگر، گاه دردناک و تنشزا میشود. در چنین فضایی، مهارتهایی چون شنیدن فعال، نقد بدون حمله شخصی، و احترام به مرزهای اختلاف نظر، بهتدریج رنگ میبازند.
بحرانی که امروز در قالب «گفتوگوهای بیثمر» یا «مشاجرات تمامنشدنی» در شبکههای اجتماعی دیده میشود، بازتابیست از شکافهای عمیقتر در بنیان فرهنگی تعامل. وضعیتی که دیگر نمیتوان آن را صرفاً به عنوان بیادبی یا فقدان آستانه تحمل تفسیر کرد، بلکه باید آن را نمودی از اختلال در نظام اجتماعیِ تولید و تبادل معنا دانست؛ اختلالی که هر بار که فرصتی برای گفتوگو فراهم میشود، خود را در قالب رد، حذف و پرخاش نشان میدهد.