به گزارش همدان پرس؛ حسن دولت آبادی، پژوهشگر و استاد دانشگاه، طی یادداشتی به معضلات تئاتر کودک و نوجوان پرداخته است و تاکید میکند: چرا از وجود روانشناسان و متخصصان تربیتی کودک در تئاترهایمان استفاده نمیکنیم؟
در یادداشت حسن دولتآبادی آمده است: تئاتر کودک ایران بیدفاع است. از راه که میرسند میخواهند تئاتر را با تئاتر کودک تجربه کنند. الگویشان هم فتیلهها و عموپورنگ و غیره است، بـا چاشنیای از موسیقی ریتمیک، اشعار ضعیف، شوخیهای یخ و آموزشهای بدوی.
به این هم محدود نمیشود؛ تا دلت بخواهد بدآموزی و ترس را به اسم تئاتر، برخورد بچهها میدهند. کمی بیشتر که دقت کنی متوجه میشوی این تئاترها، بیشتر پدر و مادرها را نشانه گرفتهاند. چون گیشه و پرداخت کنندهی وجه بلیت برایشان مهم است. اغلب، کودکان را فراموش کردهاند. نهاد و تشکلهای تئاتر کودک هم اگر بشود نـامشان را تشکل گـذاشت، آنقدر در امـور اداری و صنفی خـود غـرق شدهاند که کودک را نمیبینند.
گاهی هم که اجرا و کتاب و نظر به صوابی ارائه میشود، دوستانه و دشمنانه میتازند و زبان به نقد که چه عرض کنم، تحریف و تخریب میگشایند و همهی هم و غمشان میشود انکار! نه فکر کنی صحبت از متولی تئاتر کودک به میان نیامد، ابداً! بارها گفته شد اما از میان همهی نهادهایی که کودک را هدف کارشان اعلام کردهاند، هیچ کدام زیر بار نمیروند و رندانه از آن میگذرند.
اینطوری است که هرکس سازکوک و ناکوک خودش را مینوازد. الگو که بشود تلویزیون، وضع بهتر از این نمیشود. یک روز سالن کم بود ولی تئاتر کودک هلک و هلکی میکرد. حالا هی فرهنگسرا و سالن میسازیم، اما از تئاتر کودکی که به دل بنشیند تقریباً خبری نیست. دلمان خوش است به تالار هنر و حوزهی هنری که اصرار دارند تئاتر کودک و نوجوان اصول را رعایت کند.
میماند جشنوارهها، تا صحبت جشنوارهها میشود، تابلوی نئونِ پرنورِ «بی پولی» چشمک زدنش میگیرد! پول که نباشد آثار هم شتابزده و اَبتر تولید میشود؛ تا متن برای جشنواره فرستاده شود، خوانده شود، دیده شود، بلکه پسندیده شود! روز برگزاری جشنواره هم میرسد. آن وقت است که گروه با بیپولی و شتابزده، دست و پا زدنش میگیرد و اکثراً یک شیر بییـال و دمی دوان روان به صحنهی تئاتر میآیـد. مگر گروههایی که قبلاً فکر و برنامهریزی کرده و منتظر جشنواره نبودند.
دلمان به اجـراهای خارجی جشنواره خوش است که باز هم این «بیپولی» دلخوشیمان را از ما مـیگیرد. همان بیپولیای کـه مانع حضور گروههای پرجمعیت اما پرقدرتِ متوقع، و مانع حضور گروههای بیشتر خـارجی میشود. اینطوری است که آخرش میبینی جشنواره بود، دلسوزهای بود؛ بـرنامهریزیهـا بود، وقت و انرژی هم صرف شد اما آنطور که دلت میخواست نشد، آنطور که دلت میخواست ندیدی و از دیدن تئاتر کودک لذت نبردی و نیاموختی.
یک نفر به من بگوید این همه که از روانشناسی کودک میگوییم، این همه کتاب روانشناسی کودک چاپ میکنیم، این همه از ویژگیهای آموزشی و تربیتی کودک و نوجوان میگوییم، و این همه روانشناس و متخصص تربیت داریم، پس چرا در تولیداتمان از وجود روانشناسان و متخصصان تربیتی کودک در تئاترهایمان استفاده نمیکنیم؟ چرا کارگردانان تئاتر کودک خود را ملزم به مطالعه در این زمینهها نمیدانند؟ چرا برای اجرای تئاتر کودک جلسات و سمینارهای روانشناسی کودک نمیگذاریم؟
چرا برای به تعادل رساندن رفتارهای اجتماعی فقط به نیروی قهریه و پلیس متکی میشویم؟ چرا به جای مجبور کردن در بزرگسالی، به متقاعد کردن در کودکی توجه نداریم؟ متقاعد کردن که هزینهاش خیلی کمتر است و تئاتر که با برنامهریزی، بهتر خیلی بهتر، جواب میدهد. از ما گفتن بود، شما نشنوید!/همشهری